هر فردی عاقل یا دیوانه، در قالب معنایی زندگی میکند که تا حدودی خودش آن را میسازد - به این معنا که فردیست - ولی آن را در درون موقعیتی که در تاریخ و زبان انسانی شریک است، میسازد. به همین دلیل است که زبان تا این حد مهم است: زبان محیطیست که ما در آن قالب معناییمان را مییابیم و شکل میدهیم، محیطی که در آن با سایر انسانها شریکایم. بینزونگر[روانشناس سوئیسی] میگوید: «زبان ریشه روحی هر انسانیست».
هر فردی عاقل یا دیوانه، در قالب معنایی زندگی میکند که تا حدودی خودش آن را میسازد - به این معنا که فردیست - ولی آن را در درون موقعیتی که در تاریخ و زبان انسانی شریک است، میسازد. به همین دلیل است که زبان تا این حد مهم است: زبان محیطیست که ما در آن قالب معناییمان را مییابیم و شکل میدهیم، محیطی که در آن با سایر انسانها شریکایم. بینزونگر[روانشناس سوئیسی] میگوید: «زبان ریشه روحی هر انسانیست».
هر فردی عاقل یا دیوانه، در قالب معنایی زندگی میکند که تا حدودی خودش آن را میسازد - به این معنا که فردیست - ولی آن را در درون موقعیتی که در تاریخ و زبان انسانی شریک است، میسازد. به همین دلیل است که زبان تا این حد مهم است: زبان محیطیست که ما در آن قالب معناییمان را مییابیم و شکل میدهیم، محیطی که در آن با سایر انسانها شریکایم. بینزونگر[روانشناس سوئیسی] میگوید: «زبان ریشه روحی هر انسانیست».
هر فردی عاقل یا دیوانه، در قالب معنایی زندگی میکند که تا حدودی خودش آن را میسازد - به این معنا که فردیست - ولی آن را در درون موقعیتی که در تاریخ و زبان انسانی شریک است، میسازد. به همین دلیل است که زبان تا این حد مهم است: زبان محیطیست که ما در آن قالب معناییمان را مییابیم و شکل میدهیم، محیطی که در آن با سایر انسانها شریکایم. بینزونگر[روانشناس سوئیسی] میگوید: «زبان ریشه روحی هر انسانیست».
هر فردی عاقل یا دیوانه، در قالب معنایی زندگی میکند که تا حدودی خودش آن را میسازد - به این معنا که فردیست - ولی آن را در درون موقعیتی که در تاریخ و زبان انسانی شریک است، میسازد. به همین دلیل است که زبان تا این حد مهم است: زبان محیطیست که ما در آن قالب معناییمان را مییابیم و شکل میدهیم، محیطی که در آن با سایر انسانها شریکایم. بینزونگر[روانشناس سوئیسی] میگوید: «زبان ریشه روحی هر انسانیست».
هر فردی عاقل یا دیوانه، در قالب معنایی زندگی میکند که تا حدودی خودش آن را میسازد - به این معنا که فردیست - ولی آن را در درون موقعیتی که در تاریخ و زبان انسانی شریک است، میسازد. به همین دلیل است که زبان تا این حد مهم است: زبان محیطیست که ما در آن قالب معناییمان را مییابیم و شکل میدهیم، محیطی که در آن با سایر انسانها شریکایم. بینزونگر[روانشناس سوئیسی] میگوید: «زبان ریشه روحی هر انسانیست».
هر فردی عاقل یا دیوانه، در قالب معنایی زندگی میکند که تا حدودی خودش آن را میسازد - به این معنا که فردیست - ولی آن را در درون موقعیتی که در تاریخ و زبان انسانی شریک است، میسازد. به همین دلیل است که زبان تا این حد مهم است: زبان محیطیست که ما در آن قالب معناییمان را مییابیم و شکل میدهیم، محیطی که در آن با سایر انسانها شریکایم. بینزونگر[روانشناس سوئیسی] میگوید: «زبان ریشه روحی هر انسانیست».
هر فردی عاقل یا دیوانه، در قالب معنایی زندگی میکند که تا حدودی خودش آن را میسازد - به این معنا که فردیست - ولی آن را در درون موقعیتی که در تاریخ و زبان انسانی شریک است، میسازد. به همین دلیل است که زبان تا این حد مهم است: زبان محیطیست که ما در آن قالب معناییمان را مییابیم و شکل میدهیم، محیطی که در آن با سایر انسانها شریکایم. بینزونگر[روانشناس سوئیسی] میگوید: «زبان ریشه روحی هر انسانیست».