درود دنیا

من درنیکا هستم

کارشناس وب و شبکه

کمی درباره من

افسانه‌ها باید تنها به عنوان افسانه و اسطوره‌ها تنها به عنوان اسطوره آموخته شوند. آموزش موهومات به عنوان حقایق چیز وحشتناکی است. ذهن کودک آنها را می‌پذیرد و به آنها اعتقاد می‌آورد و در سالهای بعد تنها با سختی و شکنجه می‌تواند از چنگ آنها رهایی یابد. در حقیقت انسان همان طور که برای برقراری حقیقت می‌جنگد باید با خرافات نیز به مبارزه برخیزد. چرا که موهومات، نامحسوس، درک‌ناکردنی و بغرنج هستند و تکذیب آن‌ها به سختی میسر می‌شود.

ماموریت و چشم انداز من

افسانه‌ها باید تنها به عنوان افسانه و اسطوره‌ها تنها به عنوان اسطوره آموخته شوند. آموزش موهومات به عنوان حقایق چیز وحشتناکی است. ذهن کودک آنها را می‌پذیرد و به آنها اعتقاد می‌آورد و در سالهای بعد تنها با سختی و شکنجه می‌تواند از چنگ آنها رهایی یابد. در حقیقت انسان همان طور که برای برقراری حقیقت می‌جنگد باید با خرافات نیز به مبارزه برخیزد. چرا که موهومات، نامحسوس، درک‌ناکردنی و بغرنج هستند و تکذیب آن‌ها به سختی میسر می‌شود.

افسانه‌ها باید تنها به عنوان افسانه و اسطوره‌ها تنها به عنوان اسطوره آموخته شوند. آموزش موهومات به عنوان حقایق چیز وحشتناکی است. ذهن کودک آنها را می‌پذیرد و به آنها اعتقاد می‌آورد و در سالهای بعد تنها با سختی و شکنجه می‌تواند از چنگ آنها رهایی یابد.

صلاحیت ها

افسانه‌ها باید تنها به عنوان افسانه و اسطوره‌ها تنها به عنوان اسطوره آموخته شوند. آموزش موهومات به عنوان حقایق چیز وحشتناکی است. ذهن کودک آنها را می‌پذیرد و به آنها اعتقاد می‌آورد و در سالهای بعد تنها با سختی و شکنجه می‌تواند از چنگ آنها رهایی یابد.

  • من مِی نه زِ بهرِ تنگدستی نخورم
  • یا از غمِ رسوایی و مستی نخورم
  • من مِی زِ برای خوشدلی میخوردم
  • اکنون که تو بر دلم نشستی نخورم
  • درخشان ترین پیروزی من، قانع کردن همسرم برای ازدواجمان بود.

تجربه

گاهی بیمارانی را که درگیر تصمیم گیری های دشوار شده اند با نقل قول از کتاب سقوطِ آلبرکامو که همیشه خودم را عمیقا تحت تاثیر قرار داده، تشویق می کنم:«باور کن، چیزی که از دست دادنش برای انسان از همه سخت تر است، درست همان چیزی است که آن را نمی‌خواهد.»

بیماران و میرندگان بودند که تن و زمین را خوار داشتند و مُلکِ مَلَکوت و قطره‌هایِ خونِ بازخَرَنده را ساختند. اما این زهرهایِ شیرین و افسردگی‌زا را نیز از تن و زمین گرفتند! می‌خواستند از بیچارگی‌شان بگریزند و ستارگان دور از دسترسِ ایشان بودند. پس آهی کشیدند و گفتند:«ای کاش برای خزیدن به هستیِ دیگر و خوش‌بختی راه‌های آسمانی می بود!» آنگاه راه‌هایِ پنهان و جرعه‌هایِ خون را بهرِ خویش بنیاد کردند.

گواهی نامه ها

تیم متخصص ما

برخی از کارشناسان دیگر

نام عضو تیم ما
عضو با تجربه
نام عضو تیم ما
عضو با تجربه
نام عضو تیم ما
عضو با تجربه
نام عضو تیم ما
عضو با تجربه